تحقیق مفردات1
عزّت
ریشۀ این کلمه«عزز» می باشد. عزّت بمعنی توانائی است مقابل ذلّت در اقرب المعاره گوید:« عزَّهَ عزّاً:قوّاهُ- عزّ الرّجُلُ عزّاً و عِزّة: صاعِزیزاً- قَوی بَعدَ ذِلّةٍ».
عزّت ریشۀ این کلمه«عزز» می باشد. عزّت بمعنی توانائی است مقابل ذلّت در اقرب المعاره گوید:« عزَّهَ عزّاً:قوّاهُ- عزّ الرّجُلُ عزّاً و عِزّة: صاعِزیزاً- قَوی بَعدَ ذِلّةٍ».
راغب گفته عزّت حالتی است که از مغلوب بودن انسان مانع می شود.
مشتقات
1) عزاز: سخت
گویند:« اَرضٌ عَزازٌ» یعنی زمین سخت. طبرسی نیز اصل آنرا«عزاز الارض» می داند.
از کلمات اهل لغت به دست می آید: شیئ کمیاب را از آنجهت عزیز و عزیز الوجود گویند که آن در حالت توانائی قرار گرفته و رسیدن به آن سخت است.
2) عزّت: توانائی
سورۀ مریم آیۀ81: وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا.
3) عزّت:غلبه
سورۀ ص آیۀ23: … فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ : آنرا غلبه معنی کرده اند. یعنی گفت مرا به آن میش کفیل کن و در سخن بر من غلبه کرد، بنظرم آن استعمال در لازم معنی است که غلبه لازم عزت است. راغب گوید: بعضی گفته اند: از من در مخاطبه و مخالمه قویتر شد.
ناگفته نماند فعل«عزّ» لازم و متعدی هر دو بکار رفته ولی«عزّز» ظاهراً فقط متعدی استعمال شده است. سورۀ آۀ عمران آیۀ26:« قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». آیه صریح است در اینکه دادن و پس گرفتن حکومت و نیز عزّت و ذلّت در دست خداست ولی چون کارهای خدا از روی حکت و علت است و جز این نیست باید علّت ذلّت و عزّت را در خود شخص جستجو کرد، لذا می بینیم قرآن پیوسته ذلّت را از آن کفار و بدکاران می داند در اثر کفر و بد کاری. سورۀ بقره آیۀ61:« و اذ قلتم يا موسي لن نصبر علي طعام واحد فادع لنا ربک يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها قال ا تستبدلون الذي هو ادني بالذي هو خير اهبطوا مصرا فان لکم ما سالتم و ضربت عليهم الذلة و المسکنة و باءو بغضب من الله ذلک بانهم کانوا يکفرون بآيات الله و يقتلون النبيين بغير الحق ذلک بما عصوا و کانوا يعتدون».
4) ذلّ- ذلّة: خواری
ذلّ(به ضمّ اوّل) و ذلّة(به کسر اوّل) به معنی خواری و ضد عزّت است.(صحاح- قاموس)
5) تعزیز: تقویت
سورۀ یس آیۀ14:« إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ». فرستادۀ سوم آنها را تقویت کرد.
6) عزّت: توانائی ظاهری
سورۀ بقره آیۀ206:« وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ…». مراد از عزّت توانائی ظاهری است.
نکات
آیۀ 10 سورۀ فاطر
به دنبال بحث توحیدی که در آیات قبل اشاره شده بود، در این آیه به اشتباه بزرگان مشرکان که عزّت خویش را از بتها می خواستند و ایمان آوردن به پیامبر(ص) را مایۀ پراکندگی مردم از دور خود می دیدند می گفتند:« اگر هدایت را با تو پذیرا شویم، دشمنان نیرومند ما را از این سرزمین می ربایند.»(قصص/57) اشاره کرده می فرماید:« کسانی که عزّت می خواهند ، از خدا بطلبند، چرا که تمام عزّت از آن خداست.»
عزّت به گفتۀ راغب در مفردات در اصل، آن حالتی است که انسان را مقاوم، و شکست ناپذیر می سازد، به زمین های صلب و محکم نیز به همین جهت«عزاز»( بر وزن اساس) می گویند.
از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیز است و گر نه همۀ مخلوقات به حکم محدودیتشان قابل شکستند، لذا تمام عزّت از آن اوست، و هر کس عزّتی کسب می کند از برکت دریای بی انتهای اوست.
و اگر می بینیم در بعضی از آیات قرآن، «عزّت» را علاوه بر خداوند، برای پیامبران و مؤمنان قرار می دهد مانند آیۀ 9 سورۀ منافقون ، به خاطر آنست که، آنها نیز از پرتو عزّت پروردگار، کسب عزّت کرده اند، و در مسیر طاعت او گام بر می دارند.
آن گاه راه و اصول به« عزّت» را چنین تشریح می کنند:« سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند.»
خداوند در آیۀ 180سورۀ صافات می فرماید:« سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ.» منزه است پروردگار تو، پروردگار عزّت و قدرت، از این توصیف های بی اساس که مشرکان می کنند.
گاه فرشتگان را دختر او می نامند، گاهی در میان او و «جنّ» نَسبی قائل می شوند، و گاه، موجودات بی ارزشی همچون قطعات سنگ و چوب را همردیف او قرار می دهند.
تکیه بر «عزّت»( قدرت مطلق و شکست ناپذیر) در حقیقت به معنی کشیدن خط بطلان بر تمام معبودهای خیالی است.
وجوهات
عزّت: عظمت و بزرگواری، ارجمندی و سرافرازی.« قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». بگو از پیغمبر بارخدایا پادشاه ملک هستی تو هر که را خواهی سلطنت بخشی و از هر که خواهی بستانی و هر که خواهی عزّت دهی و هر که خواهی خوار سازی و هر خیر و سودی بدست تو می باشد که تو بر همه چیز توانائی.(آل عمران/26)
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:هر که عزت را جز از راه حق بجوید خوار گردد وفرموئ تدانچه ئاری قانع باش تا عزیز باشی.
از امام صادق(ع) رسیده که،خداوند هر چیزی را از امور مؤمن بخودش واگذار نموده واو را در امور شخصی اش آزاد گذاشته ولی به وی اجازه نداده که خود را خوار سازد،چنانکه فرمود:«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین پس مؤمن (همواره )عزیزاست و(هرگز) خوار نگردد.
حضرت علی(ع) فرمود:فقر وگرفتاری و درماندگی خویش را از مردم پنهان دار و با عزت نفس وتسّتر آنها را به حساب خدا محسوب دار.
سماعه گوید:از امام صادق(ع )پرسیدم: بس شود یکی (تهیدست شده وتنها) اسلحه وابزار جنگی خود را دارد، آیا آنها را بفروشد و به مصرف عیالش برساند یا صدقه بگیرد؟ فرمود: همان را بفروشد و به مصرف خانواده اش برساند.(بحار،71/126و77/269و96/60)